كد خبر : 00411
تاريخ : 25/12/89
تبريك
انجمن مرند و جلفا جهت فرا رسيدن نوروز باستاني و سال جديد
نوروز، اگرچه روز نو سال
است، روز كهنه قرنهاست. پيري فرتوت است كه سالي يكبار جامهي جواني
ميپوشاند، تا بشكرانهي آنكه روزگاري چنين دراز بسر برده و با اين همه
دمسردي ِزمانه تاب آورده است، چند روزي شادي كند. از اينجاست كه شكوه
پيران و نشاطِ جوانان در اوست. پير نوروز يادها در سر دارد. از آن كرانه
زمان ميآيد، از آنجا كه نشانش پيدا نيست. دراين راه دراز رنجها ديده و
تلخيها چشيده است، اما هنوز شاد و اميدوار است. جامههاي رنگارنگ پوشيده
است، اما از آن همه يك رنگ بيشتر آشكار نيست، و آن رنگِ ايران است.
دربارهي خُلق و خوي ايراني بسيار سخن گفتهاند. هر ملتي عيبهايي دارد. در
حق ايرانيان ميگويند كه قومي خو پذيرند و هر روز به مقتضاي زمانه به رنگي
در ميآيند. با زمانه نميستيزند، بلكه ميسازند. رسم و آيين ِهر بيگانهاي
را ميپذيرند و شيوهي ديرين ِخود را زود فراموش ميكنند. بعضي از
نويسندگان اين صفت را هنري دانسته و راز بقاي ايران را در آن جستهاند. من
نميدانم كه اين صفت عيب است يا هنر است، اما در قبول ِ اين نسبت ترديد و
تأملي دارم.
از روزي كه پدران ِما به اين سرزمين آمدهاند و نام خانواده و نژاد خود را
به آن دادهاند، گويي سرنوشتي تلخ و دشوار براي ايشان مقرر شده بود. تقدير
چنان بود كه اين قوم نگهبان ِفروغ ِايزدي يعني دانش و فرهنگ باشند. ميان
ِجهان ِروشني كه فرهنگ و تمدن در آن پرورش مييافت و عالم تيرگي، كه در آن
كين و ستيز ميروييد، سدي شود و نيروي ِيزدان را از گزندِ اهريمن نگهدارد.
پدران ِما، از همان آغاز كار، وظيفهي سترگِ خود را دريافتند.
زرتشت از ميان ِگروه برخاست و ماموريتِ قوم ايراني را درست و روشن معين
كرد. فرمود كه بايد بياري يزدان با اهريمن بجنگد تا آنگاه كه آن دشمن بد
كنش از پا درآيد. ايراني بار گران ِاين امانت را بدوش كشيد. پيكاري بزرگ
بود. فرِ كيان، فرِ مزداآفريد، آن فر نيرومندِ ناگرفتني را به او سپرده
بودند. فري كه اهريمن ميكوشيد تا بر آن دست يابد. گاهي فرستادهي اهريمن
دليري ميكرد و پيش ميتاخت تا فر را بربايد. اما خود را با پهلوان روبرو
مييافت و غريو دليرانهي او به گوشش ميرسيد. اهريمن گامي واپس مينهاد.
پهلوان دلير و سهمگين بود. گاهي پيش ميخراميد و ميانديشيد كه ديگر فر از
آن ِاوست. آنگاه اهريمن شبيخون ميآورد و نعرهي او در دشت ميپيچيد.
پهلوان درنگ ميكرد و اهريمن سهمگين بود.
در اين پيكار روزگارها گذشت و داستان ِاين زد و خورد افسانه شد و بر زبان
ها روان گشت. اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان سالخورده شد، فرتوت شد،
نيروي تنش سستي گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهريمن از نهيب ِاو
بيمناك است، هنوز پهلوان دلير و سهمگين است. اين همان پهلوان است، كه هر
سال جامهي رنگ رنگِ نوروز ميپوشد و به يادِ روزگار جواني، شادي ميكند.
اگر بر ما ايرانيان ِاين روزگار عيبي بايد گرفت اين است كه تاريخ ِخود را
درست نميشناسيم. دربارهي آنچه بر ماگذشته است، هر چه را كه ديگران را
گفتهاند و ميگويند، طوطي وار تكرار ميكنيم . كمتر ملتي را در جهان
ميتوان يافت، كه عمري چنين دراز را بسر آورده و با حوادثي چنين بزرگ روبرو
شده و تغييراتي چنين عظيم در زندگياش روي داده باشد و پيوسته، در همه حال،
خود را به ياد داشته باشد، و دمي از گذشته و حال و آيندهي خويش غافل نشود.
اين جشن ِنوروز، كه دو سه هزار سال است با همهي آداب و رسوم در اين سرزمين
باقي و برقرار است، مگر نشاني از ثبات و پايداري ِايرانيان در نگهداشتن
ِآيين ِملي خود نيست ؟
نوروز يكي از نشانههاي مليتِ ماست. نوروز يكي از روزهاي تجلي ِروح ِايراني
است.
نوروز برهان ِاين دعوي است كه ايران با همهي سالخوردگي هنوز جوان و
نيرومند است.
در اين روز بايد دعا كنيم. همان دعا كه سه هزار سال پيش از اين زرتشت كرد :
« منش ِ بد شكست بيابد.
منش ِ نيكو پيروز شود.
دروغ شكست بيابد.
راستي بر آن پيروز شود.
اهريمن ِ بد كنش ناتوان شود و رو به گريز نهد.
و نوروز بر همه ايرانيان فرخنده و خرم باشد.»
دكتر
پرويز ناتل خانلري
انجمن شركتهاي خدماتي پشتيباني مرند و جلفا فرا
رسيدن نوروز باستاني ايراني و سال 1390 هجري شمسي را به همه همكاران محترم
و كارگران زحمتكش شركتهاي خدماتي تبريك و تهنيت عرض ميكند.
با اميد
به سالي پر بركت همراه با سلامتي و خوشي
انجمن شركتهاي خدماتي مرند و جلفا |